ایلیاایلیا، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره

حاصل عشقمون

زمان چه قد سریع میگذره ......پسرم خیلی دوست داریم

شمارش معکوس14 روز تا اومدن پسرمون!!!

سلام جيگر مامان دلمون برات خيلي تنگ شده امروز دوباره با بابا محمد رفتيم بيمارستان خدار شکر دکتر گفت همه چي خوبه و بايد منتظر باشي تا آقا ايليا ببينيم کي به دنيا مياد پسر نازم اين روزها خيلي دير ميگذره همش تقويمو نگاه ميکنم. من و بابايي ديگه طاقت نداريم امروز تو بيمارستان کلي نوزاد ديديم از خداي مهربون ميخوام که ايشالا به وقتش به دنيا بيايي و مامانيو زياد اذييت نکني خيلي دوست داريم .راستي يه چيز خيلي جالب امروز با بابايي رفتيم فروشگاه خريد داشتيم ولي خيلي شلوغ بود و يه صف طولاني درست شده بود بعد يکي از پرسنل اونجا اومد و گفت چون شما بارداريد نميخواد تو صف وايسيد و بعدش منو از بين 30 نفر برد اول صف  و منم کلي ذوق کردم مرسي پسرم که مار...
16 تير 1392

آخ جون سوغات کربلا

امروز که دارم مطلب رو پست میکنم روز تولد امام زمان و با بابا محمد رفتیم پیش مامان جون و حاجی بابا ( مامان و بابای بابا محمد ) عید نیمه شعبان رو تبریک گفتیم و مامان جون سوغاتی کربلا رو که دو روز پیش از اونجا برگشته بود رو برات آورد . دو دست لباس خوشگل که به همه حرمهای امامان معصوم تو کربلا تبرک کرده و یه پارچه سبز که ایشالا به دنیا اومدی به دست ناز و کوچولوت ببندیم تا تو هم مثل همه عاشقای امام حسین دستت همیشه در راه خدا کار انجام بده . واسه من هم یه روسری و واسه بابا محمد هم تی شرت آورده که الان هم تو تنشه ! راستی پسرم این هواپیمای خوشگل رو هم بابای مهربونت  چند روز پیش برات خرید و گفت که ایشالا به دنیا اومدی باهاش با...
3 تير 1392

کیک !!!

سلام ... چند روز پیش به مناسبت روز تولد حضرت علی اکبر ، مامان جون معصومه و باباجون مصطفی ( مامان و بابای خودم  که دختر خاله و پسر خاله بابات بودن و الان هم مادر زن و پدر زن بابات میشن !!!! ) زنگ زدن و اومدن خونه مون و یه سری وسایل دیگه برات آوردن و یه کیک خوشمزه که همگی دور هم با هم دیگه خوردیمش ! خیلی خوش گذشت پسرم مخصوصا که تو هم ، توی این جشن کوچولو شرکت داشتی و هی ووول ووول میخوردی . ...
3 تير 1392
1